مه تیاممه تیام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

مه تیام

همه دنیای بابا

سلا م من بابای مه تیام هستم. هر روز به عشق مریم و مه تیام میرم سرکار و بر می گردم.با اینکه همیشه از شهرم دورم ولی با وجود دختر وهمسرم احساس خوشبختی می کنم. هر موقع که میام خونه  با صدای خنده دخترم تمام خستگی از تنم بیرون میره.از خدا میخوام که این خوشبختی رو از من نگیره.   ...
27 بهمن 1389

گذری بر دوران شیرین بارداری

عزیزم،یه خورده دیر شروع کردم به نوشتن.اما میخوام تمام خاطرات زیبای با تو بودن رو مرور کنم.آذر ماه 88 بود که خدا توی نازنین رو به ما هدیه داد.اول به بابایی خبر دادم.بعد به عزیز و بعدش هم به عمه پریسا.خیلی خوشحال بودیم.واسه من دختر یا پسر بودن فرقی نداشت سلامتیت از همه چیز مهمتر بود اما این بابای شیطونت از همون اول دختر دوست داشت و میگفت من میدونم نی نی مون دختره. دوران بارداری راحتی داشتم. مارکوپولوی مامان، چندباری هم تو این اوضاع سفر کردیم.راستی فندقم  از 4 ماهگی شروع کردی به ورجه وورجه کردن.وای که ماههای آخر وقتی تکون میخوردی از جام میپریدم.مامانی فکر کنم جات خیلی تنگ بود.راستی بزار برات بگم که ویار مامان از همون اول تا روز آخر آش ر...
15 بهمن 1389
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مه تیام می باشد